| مهدی ام من که مرا گرمی بازاری نیست |
بهتر از یوسف ام و هیچ خریداری نیست
|
| همه گویند که در حسرت دیدار من اند |
لیک در گفته ی این طائفه کرداری نیست
|
| ای که دائم به دعای که ببینی رخ من |
تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست
|
| دیدن روی تو ای دوست نه سهل است و نه سخت |
لیک در بین شما محرم اسراری نیست
|
| غیبت و تهمت و فحشا و دروغ و نیرنگ |
همه جا خیمه زده هیچ جلوداری نیست
|
| شاعران جمله به توصیف در و دیوارند |
دل من درد که مداح سزاواری نیست
|
| گر چه در جمع همه مدعی و منتظرند |
لیک تنها به زبان باشد و رفتاری نیست
|
| هر که خواهد که بیاید به در خانه ی ما |
| درب ها
باز ولی جای ریا کاری نیست |