قرآن
قرآن
ان هذاالقرآن یهدی ...این قرآن به راهی که استوارترین راه هاست هدایت میکند
بود مشتاق تجارت یک جوان گشت از این رو سوی غربت روان
گفت خواهم رفت اکنون سوی چین پیشرفتم گاه برگشتن ببین
چون پدر شوق سفر دیدش به سر گفت همره نامه ی من راببر
نامه ام را باز کن روز اول خواندنش آغاز کن
آنچه گفتم تو عمل کن مو به مو تا نگردی با بلاها روبرو
با همه تاکیدها در آن دیار گشت غرق تجارت غرق کار
گوئیا پند پدر را باد برد گشت غافل نامه را از یاد برد
مدتی آنجا اقامت داشت او لیک ننمود از سفر برداشت او
رفت بازاری که کیفش را زدند گوئیا آن مردمان دیو و ددند
کرد با شخصی تجارت ماه بعد زود مالش خورد همچون رعد و برق
ماه سوم سهم از شرکت خرید زین تجارت نیز او خیری ندید
چون نبودش بهره ای غیر از ضرر او روان سوی وطن شد از سفر
گفت همراهش که این نامه ز کیست باز کن تا بینم اندر نامه چیست
داد آن را با تاسف به جوان گفت من آن را نخواندم تو بخوان
چون رفیقش نامه ی او باز کرد خواندنش از بهره او آغاز کرد
دید بابا با نگاهی تیز بین بر شمرده درد و درمان را چنین
در فلان بازار رندان بدند تو مرو آنجا که کیفت میزنند
هم مکن هرگز تجارت با فلان مال مردم میخورد چون آب و نان
هیچ سهمی از فلان شرکت مخر گر چنین کردی شود مالت حدر
آری هر جمله کزان نامه شنید حسرتش افزون شد و آهی کشید
گفت با خود کاش آن روز نخست خوانده بودم این سخنهای درست
کاش تا سرمایه ام سربست بود روز و شب این نامه ام در دست بود
لیک اکنون چون که آن سرمایه نیس جز غم و اندوه حسرت چاره چیست
شد تمام این غصه لاکن دوستان حال ما هم هست حال آن جوان
این جهان آن غربت و ما تاجریم دست رنج خویش با خود میبریم
نامه ی ما هست قرآن کریم گشته نازل از خداوند رحیم
گر بخوانی نامه ی حق را عیان خوب دریابی تو سودت از زیان
لیک گر گردی تو غرق زندگی غافل از قرآن و از بالندگی
آنچه باید یاد گیری این زمان بعد مرگت بشنوی از قاریان
اینچنین گویی تو از بعد ممات کاش قرآن خوانده بود در حیات