تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

بیاد برادر عزیزم شهید محمدمسعود مسئله گو، و همه ی بچه های هم رزمش؛ با تقدیم احترام، داستانهای کوتاه و آموزنده ای که تا کنون نوشته ام را هدیه می‌کنم. بیائیم شهدایمان را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

طبقه بندی موضوعی

متن سخنرانی در باره غفلت

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۳ ق.ظ

قال مولانا علی بن ابی طالب (ع): الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا

اجازه می خواهم مطالبم را با طرح دو سوال آغاز کنم.

سوال اول: آیا بیدار شدن پس از مرگ برای ما سودی دارد؟ زمانیکه باب توبه بسته شده و امکان جبران وجود ندارد آیا متوجه شدن سودی دارد؟ زمانیکه قرآن مجید میفرماید الیوم نختم علی افواهم و ... آگاه شدن به درد ما می خورد؟

بدیهی است که جواب منفی است. پس این روایت چه پیام مثبت و کاربردی برای ما دارد.

روایت  می خواهد به ما بگوید: ای انسانها آگاه باشید که بسیاری از شما در خواب غفلت هستند. تا کی؟  تا زمان مرگ. و مراقب باشید که شما جزء آن گروه نباشید که در آن صورت قطعا جزء زیانکاران خواهید بود. یعنی این خطر جدی و تقریبا فراگیر است و با یک موضوع مهم و جدی باید بطور جدی و قوی برخورد کرد.

سوال دوم: چرا با  مرگ بیدار می شویم؟ جدا شدن از  وابستگی های  مزاحم  به انسان رشد  می دهد، کنار رفتن پرده ها و حجاب ها  و... انسان را از خواب غفلت بیدار می سازد. همانطوری که صدای گوشی موبایل در مکان ساکت شنیده می شود اما در فضایی مملو از صداهای مزاحم نمی توان صدای گوشی موبایل را شنید. صدای اذان را کسی می شنود که صدای مشتری را نشنود والا اگر غیر این بود باید همه ی مومنین موقع اذان نماز می خواندند.

زمان مرگ انسان از وابستگی های دنیا، و از متعلقات آن خودش را جدا می بیند و این جدایی یک رشد هست و این رشد انسان را از خواب غفلت بیدار می کند.

لذا در روایات داریم که می فرمایند: خوشا به حال کسی که به مقام موتوا قبل ان تموتوا برسد. یعنی به مقام جدا شدن از وابستگی ها و  در نتیجه بیدار شدن از خواب غفلت برسد قبل از اینگه مرگ به سراغ او بیاید.

به این داستان دقت فرمائید:

دوران کودکی و بازیهای بچه ها را به خاطر بیاوریم. تمام هم و غم ما نتیجه بازی بود و بس . ما فقط توپ را می دیدیم و هدف مان فقط فتح دروازه ی حریف بود. 

اما زمانیکه بزرگتر شدیم، در دبیرستان، سال آخر، تقریبا زمان کنکور با حقایق بزرگتری آشنا شدیم، چرا که آنروی سکه هم تقریبا خودش را به ما نشان میداد.

برای اولین بار احساس می کردیم ما بچه های یک تیم، خودمان با هم البته بصورت انفرادی مسابقه داریم. مسابقه ای بزرگتر و حساس تر، برای آینده، برای انتخاب شغل، همسر، خانه و زندگی و...و به وضوح  می دیدیم

آری زمانیکه ما با بچه های کوچه کناری مان مسابقه می دادیم، بر دوش سنگ زیربنای مسابقه آینده را  نیز به دوش داشته ایم ولی متاسفانه این غفلت بود که سراسر وجود ما را فرا گرفته بود.

و همه ی ما بزودی مشاهده کردیم که روزگار بنا به قابلیت هایمان به هر کدام از ما یک شغل، همسر، فرزند و مسکن و ...و در مجموع یک زندگی را هدیه کرده است، و ما نیز تمام تلاشمان این است که اگر پیروز مسابقه نیستیم، حد اقل از دیگر همکلاسی هایمان عقب نمانیم، واقعا شیطان چگونه ما را فریب داده بود.

اما

افسوس  و هزاران هزار افسوس که شیطان غالبا چند قدم از ما جلوتر است. الآن که مشغول این مسابقه بزرگتر و عاقلانه تر نسبت به مسابقه قبلی می باشیم، در فکر کسب شغل بهتر، منزل بهتر و...تلاش می کنیم تا حداقل از دیگر دوستان عقب نمانیم، نیز شیطان ما را به بازی گرفته است. هنوز درس عبرت نگرفته و همچنان به توپ و دروازه خیره شده ایم.

و از یاد برده ایم که این مسابقه خود نیز بازی کودکانه دیگری است که همه سرگرم آن هستیم و دوباره از یاد برده ایم که در این مسابقه نیز، سنگ زیربنای مسابقه بعدی را بدوش داریم . چگونه، با چه زبانی بگویم هنوز غافلیم.

حتما باید مرگ از راه برسد

عزرائیل این ملک زیبا و مقرب الهی را جلوی دیدگان مان وحشتناک ببینیم تا متوجه شویم باید قبل از رسیدن مرگ از خواب غفلت بیدار شویم.

الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا

مردم خوابند پس هنگامی که می میرند از خواب غفلت بیدار می شوند

خداوندا قبل از رسیدن مرگ و از  دست رفتن فرصت جبران ما را از خواب غفلت بیدار بفرما

آمین یا رب العالمین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۲
محمدسعید مسئله گو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی