تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

بیاد برادر عزیزم شهید محمدمسعود مسئله گو، و همه ی بچه های هم رزمش؛ با تقدیم احترام، داستانهای کوتاه و آموزنده ای که تا کنون نوشته ام را هدیه می‌کنم. بیائیم شهدایمان را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

از عدم دلدارم آمد در وجود
آسمانی ها به پایش در سجود

باز مرغ آرزویم پر گرفت
مرغ هستی جلوه دیگر گرفت

شام هجران محمد شد تمام
آمد امشب دختر خیر الانام

ای خدیجه دسته گل آورده ای
مادر ختم رسل آورده ای

ای خدیجه بر قدومت گل فشان
لب گشا و سوره کوثر بخوان

کن زیارت قبله حاجات را
کن تماشا مادر سادات را

شام غم رفت و سحر آغاز شد
یا کتاب عشق مولا باز شد

ماه رویان دو عالم بنده اش
می برد دل از پدر با خنده اش

آمده امشب علی را هم نفس
آمده بر عالمی فریاد رس

داریم
رسول خدا فرمود فاطمه بضعه منی فاطمه پاره ی تن من است


من اذاها اذانی  
هر کی اونو اذیت کنه منو اذیت کرده

و من اذانی اذان الله
و هر کسی منو اذیت کنه خدا رو اذیت کرده
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۹:۰۴
محمدسعید مسئله گو

قال رسول الله (ص): حب الدنیا راس کل خطیئه

اجازه می خواهم مطالب را با سه مقدمه خدمت شما سروران گرامی تقدیم کنم.


مقدمه اول: بیماران به لحاظی به سه دسته تقسیم می شوند.

1 کسانیکه بخاطر بیماری که دارند احساس درد می کنند. مانند کسی که دندان درد دارد و بدیهی است که دنبال درمان هم برود.

2 کسانیکه بخاطر بیماری که دارند احساس درد نمی کنند و لذا به دنبال درمان هم نمی روند و به درمان هم نمی رسد مگر اینکه شخصی مورد اعتماد به او یادآوری کند. مانند کسی که نزدیک است سکته قلبی کند ولی خودش ابدا نمی داند و به یکباره سکته کرده و از دنیا می رود.

3 کسیکه نه تنها از بیماری که دارد احساس درد نمی کند بلکه لذت هم می برد. چنین شخصی هم به دنبال درمان نمی رود مگر اینکه کسی مورد اعتماد  بیماریش را به او یادآوری کند با این تفاوت که این بار چنین شخصی اگر خواسته باشد به دنبال درمان برود باید با آن لذتی هم که می برده است مبارزه کند. مانند کسی که معتاد است، کسی که به بیماری پر خوری گرفتار شده.

در حالت اول: شخص دنبال درمان می رود چون درد می کشد و این درد او را آزار می د هد. لذا برای رسیدن به آرامش  دنبال درمان می رود

در حالت دوم: به درمان می رسد ولی مشکل چون باید کسی یادآوری کند و بیمار هم به پذیرد تا دنبال درمان  برود.

در حالت سوم: بسیار بسیار مشکل است چون چنانچه عرض شد باید علاوه بر تمام این موارد شخص قادر باشد از لذتی هم که می برده است بگذرد.


مقدمه دوم: علاقه باعث می شود که انسان برای محبوبش هزینه کند چه به لحاظ مالی یا کاری و یا زمانی و...یعنی پول خرج کند یا برایش زحمت بکشد یا مدتها از عمرش را برای او صرف کند و بدیهی است که همین هزینه کردن خود باعث ایجاد وابستگی بیشتر و علاقه بیشتر می شود. از طرفی وابستگی در انتخاب اولویت های فکری و رفتاری ما تاثیر می گذارد. مانند اینکه علاقه بیشتر ما به فرزندمان نسبت به دیگر بچه ها باعث می شود اول به فرزندمان توجه کنیم و بعد به دیگران.


مقدمه سوم: من با اجازه شما امتحان الهی را اینگونه تعریف می کنم 1 داشتن حق انتخاب 2 انتخاب (که البته بر اساس اولویت های ذهنی و عملی ما خواهد بود) 3 فعلی که انجام می دهیم.

سوال: این که حب دنیا بد است صحیح چرا حب دنیا باید سرآمد همه ی خطاها باشد؟ شما تصور کنید در یک مقطع ما می توانیم 1 حق کسی را به نفع خودمان پایمال کنیم 2 می توانیم این کار را نکنیم 3 می توانیم برای رضای خدا از داشته های خودمان انفاق هم بکنیم.

ما می توانیم حب نفس را یا حق الناس را و یا رضایت خداوند را مد نظر داشته باشیم. چنانچه عرض شد علاقه باعث هزینه کردن و هزینه کردن باعث علاقه بیشتر و علاقه بیشتر باعث تاثیر در انتخاب می شود.

علاقه به دنیا باعث عمر صرف کردن برای آن، باعث ثروت اندوزی و باعث سرمایه گذاری در دنیا برای دنیا می شود. چنین فردی مانند بیماری است که نه تنها از بیماری که دارد رنج نمی برد بلکه از آن لذت هم می برد. مانند کسی که در باتلاق فرو رفته و هرچه بیشتر تلاش می کند نجاتش مشکل تر می شود.

خمس نمی دهد می گوید چون از ما مالیات می گیرند. معامله حرام می کند می گوید چون به پولش احتیاج مبرم داشتم، می خواهم برای امر خیر صرف کنم و... چون علاقه قبلا ایجاد شده حالا توجیح می کند تا از علاقه اش نگذرد و لذا در امتحان الهی مردود می شود. چرا؟ چون اولویت رضایت خداوند منان، اولویت اول نیست.


نکته مهم: مرگ و جدایی از دنیا قطعی است. مهم این است که در آن لحظه چه احساسی داشته باشیم یعنی احساس کنیم داریم از داشته های خودمان جدا می شویم یا نه داریم به سوی داشته های خودمان می رویم. این احساس باعث می شود که ما از مرگ فرار کنیم یا او را در آغوش بگیریم تنگ تنگ.

اگر داشته هایمان محدود به این دنیا باشد زمان مرگ ازرائیل مامور جدا کردن ما از داشته هایمان خواهد بود (که البته تنها در واقع در حال انجام امر خداست) و لذا با بغض و کینه به او نگاه کرده و همراه با او خدای نکرده بغض خداوند را که این دستور را صادر فرموده است در دل داشته و بدون ایمان از دنیا می رویم. در حالیکه شخصی ممکن است ازرائیل را مامور نجات از دنیا و رسیدن به اولیاءالله ببیند و آماده از دنیا برود و عاقبت بخیر شود.


سوال: من به ماشین ام، به خانه ام و... دلبستگی ندارم آیا ممکن است حب دنیا داشته باشم؟ مظاهر وابستگی به دنیا می تواند مادی یا غیر مادی باشد. مادی مانند: ماشین و باغ  و لباس و.. که ما را به سوی تجملات و چشم و هم چشمی و... می برد.

اما نوع دیگر آن غیر مادی است مانند:

1 شهوت: هوای نفس و پست و مقام و مانند اینها.

2 خودپرستی: حب زیبایی و حب قدرت و حب شکم یا شکم پرستی.

3 غرور: بخاطر امکانات یا موقعیت اجتماعی یا مثلا بخاطر عبادت حتما دیده اید بعضی ها تا یک بی حجاب می بینند می گویند خدا به حالشان رحم کند اینها فردای قیامت می خواهند چه کنند. بله بی حجابی بد است اما اینکه ما نگران این نباشیم که خودمان فردای قیامت چگونه می خواهیم جواب بدهیم بسیار خطرناک و نابود کننده است.

خداوندا توفیق ترک دنیا پرستی و قبولی در امتحانات الهی را به ما عنایت بفرما

توفیق توبه کردن را قبل از رسیدن مرگ به ما عنایت بفرما به برکت صلوات بر محمد(ص) و آل مطهرش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۹:۱۴
محمدسعید مسئله گو

قال مولانا علی بن ابی طالب (ع): الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا

اجازه می خواهم مطالبم را با طرح دو سوال آغاز کنم.

سوال اول: آیا بیدار شدن پس از مرگ برای ما سودی دارد؟ زمانیکه باب توبه بسته شده و امکان جبران وجود ندارد آیا متوجه شدن سودی دارد؟ زمانیکه قرآن مجید میفرماید الیوم نختم علی افواهم و ... آگاه شدن به درد ما می خورد؟

بدیهی است که جواب منفی است. پس این روایت چه پیام مثبت و کاربردی برای ما دارد.

روایت  می خواهد به ما بگوید: ای انسانها آگاه باشید که بسیاری از شما در خواب غفلت هستند. تا کی؟  تا زمان مرگ. و مراقب باشید که شما جزء آن گروه نباشید که در آن صورت قطعا جزء زیانکاران خواهید بود. یعنی این خطر جدی و تقریبا فراگیر است و با یک موضوع مهم و جدی باید بطور جدی و قوی برخورد کرد.

سوال دوم: چرا با  مرگ بیدار می شویم؟ جدا شدن از  وابستگی های  مزاحم  به انسان رشد  می دهد، کنار رفتن پرده ها و حجاب ها  و... انسان را از خواب غفلت بیدار می سازد. همانطوری که صدای گوشی موبایل در مکان ساکت شنیده می شود اما در فضایی مملو از صداهای مزاحم نمی توان صدای گوشی موبایل را شنید. صدای اذان را کسی می شنود که صدای مشتری را نشنود والا اگر غیر این بود باید همه ی مومنین موقع اذان نماز می خواندند.

زمان مرگ انسان از وابستگی های دنیا، و از متعلقات آن خودش را جدا می بیند و این جدایی یک رشد هست و این رشد انسان را از خواب غفلت بیدار می کند.

لذا در روایات داریم که می فرمایند: خوشا به حال کسی که به مقام موتوا قبل ان تموتوا برسد. یعنی به مقام جدا شدن از وابستگی ها و  در نتیجه بیدار شدن از خواب غفلت برسد قبل از اینگه مرگ به سراغ او بیاید.

به این داستان دقت فرمائید:

دوران کودکی و بازیهای بچه ها را به خاطر بیاوریم. تمام هم و غم ما نتیجه بازی بود و بس . ما فقط توپ را می دیدیم و هدف مان فقط فتح دروازه ی حریف بود. 

اما زمانیکه بزرگتر شدیم، در دبیرستان، سال آخر، تقریبا زمان کنکور با حقایق بزرگتری آشنا شدیم، چرا که آنروی سکه هم تقریبا خودش را به ما نشان میداد.

برای اولین بار احساس می کردیم ما بچه های یک تیم، خودمان با هم البته بصورت انفرادی مسابقه داریم. مسابقه ای بزرگتر و حساس تر، برای آینده، برای انتخاب شغل، همسر، خانه و زندگی و...و به وضوح  می دیدیم

آری زمانیکه ما با بچه های کوچه کناری مان مسابقه می دادیم، بر دوش سنگ زیربنای مسابقه آینده را  نیز به دوش داشته ایم ولی متاسفانه این غفلت بود که سراسر وجود ما را فرا گرفته بود.

و همه ی ما بزودی مشاهده کردیم که روزگار بنا به قابلیت هایمان به هر کدام از ما یک شغل، همسر، فرزند و مسکن و ...و در مجموع یک زندگی را هدیه کرده است، و ما نیز تمام تلاشمان این است که اگر پیروز مسابقه نیستیم، حد اقل از دیگر همکلاسی هایمان عقب نمانیم، واقعا شیطان چگونه ما را فریب داده بود.

اما

افسوس  و هزاران هزار افسوس که شیطان غالبا چند قدم از ما جلوتر است. الآن که مشغول این مسابقه بزرگتر و عاقلانه تر نسبت به مسابقه قبلی می باشیم، در فکر کسب شغل بهتر، منزل بهتر و...تلاش می کنیم تا حداقل از دیگر دوستان عقب نمانیم، نیز شیطان ما را به بازی گرفته است. هنوز درس عبرت نگرفته و همچنان به توپ و دروازه خیره شده ایم.

و از یاد برده ایم که این مسابقه خود نیز بازی کودکانه دیگری است که همه سرگرم آن هستیم و دوباره از یاد برده ایم که در این مسابقه نیز، سنگ زیربنای مسابقه بعدی را بدوش داریم . چگونه، با چه زبانی بگویم هنوز غافلیم.

حتما باید مرگ از راه برسد

عزرائیل این ملک زیبا و مقرب الهی را جلوی دیدگان مان وحشتناک ببینیم تا متوجه شویم باید قبل از رسیدن مرگ از خواب غفلت بیدار شویم.

الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا

مردم خوابند پس هنگامی که می میرند از خواب غفلت بیدار می شوند

خداوندا قبل از رسیدن مرگ و از  دست رفتن فرصت جبران ما را از خواب غفلت بیدار بفرما

آمین یا رب العالمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۲۳
محمدسعید مسئله گو