تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

بیاد برادر عزیزم شهید محمدمسعود مسئله گو، و همه ی بچه های هم رزمش؛ با تقدیم احترام، داستانهای کوتاه و آموزنده ای که تا کنون نوشته ام را هدیه می‌کنم. بیائیم شهدایمان را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

طبقه بندی موضوعی

مهدی ام من که مرا گرمی بازاری نیست
بهتر از یوسف ام و هیچ خریداری نیست

همه گویند که در حسرت دیدار من اند
لیک در گفته ی این طائفه کرداری نیست

ای که دائم به دعای که ببینی رخ من
تا که خالص نشوی با تو مرا کاری نیست

دیدن روی تو ای دوست نه سهل است و نه سخت
لیک در بین شما محرم اسراری نیست

غیبت و تهمت و فحشا و دروغ و نیرنگ
همه جا خیمه زده هیچ جلوداری نیست

شاعران جمله به توصیف در و دیوارند
دل من درد که مداح سزاواری نیست

گر چه در جمع همه مدعی و منتظرند
لیک تنها به زبان باشد و رفتاری نیست

هر که خواهد که بیاید به در خانه ی ما
درب ها باز ولی جای ریا کاری نیست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۹:۵۰
محمدسعید مسئله گو

یک روز که پیغمبر در گرمی تابستان
همراه علی می رفت در سایه ی نخلستان

دیدند که زنبوری از لانه ی خود پر زد
آهسته فرود آمد بر دامن پیغمبر

بوسید عبایش را دور قدمش پر زد
بر خاک کف پایش صد بوسه ی دیگر زد

پیغمبر از او پرسید آهسته بگو جانم
طعم عسلت از چیست هر چند که می دانم

زنبور جوابش داد چون نام تو می گویم
گل می کند از نامت صد غنچه به کندویم

تا نام تو را هر شب چون گل به بغل دارم
هر صبح که برخیزم در سینه عسل دارم

از قند و شکر بهتر خوشتر ز نبات است این
طعم عسل از من نیست طعم صلوات است این
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۹:۴۶
محمدسعید مسئله گو

این مرغ روح   از قفس تن    پریدنی است
آمد هر آن کسی به جهان باز رفتنی ست

دارد پیام      مرگ عزیزان     برای تو
با سنگ مرگ شیشه ی عمرت شکستنی است

بیدار شو ز خواب جهالت به زندگی
جسمت به گور تا ابدالدهر خفتنی است

پیک اجل تو را بزند بانک الرحیل
با تیغ مرگ رشته ی عمرت گسستنی است

باید که توبه کرد "سماوی: ز هر بدی
با آب توبه نامه ی اعمال شستنی است
 
کل نفس ذائقه الموت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۹:۲۷
محمدسعید مسئله گو