تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

بیاد برادر عزیزم شهید محمدمسعود مسئله گو، و همه ی بچه های هم رزمش؛ با تقدیم احترام، داستانهای کوتاه و آموزنده ای که تا کنون نوشته ام را هدیه می‌کنم. بیائیم شهدایمان را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «سخنرانی» ثبت شده است

قال مولانا علی بن ابی طالب(ع) : فی الاخلاص یکون الخلاص

تعریف اخلاص: پاکیزه کردن نیت و قصد است از غیر خدا

علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه فرمایشی دارند با این مضمون که می فرمایند: ما شنیده ایم دانشمندان به اکسیری دست پیدا کرده اند که اگر آن را به مس بزنند طلا می شود. میفرمایند ما نمیدانیم در واقع چنین اکسیری کشف شده است یا خیر اما من اکسیری را می شناسم که اگر آنرا به عمل بی ارزش بزنیم آن عمل با ارزش  می شود. اگر به عمل کمرنگ بزنیم پر رنگ می شود. اگر به کار بی بها بزنیم آن عمل آنقدر پر بهاء شده تا دستگیر دنیا و آخرتمان شود. و در ادامه میفرمایند آن اکسیر چیزی نیست جزء اخلاص در عمل.

و من عرض می کنم همانطور که بودن این اکسیر عمل کوچک را بزرگ می کند خدای ناکرده نبودن آن هم دنیاها عمل بظاهر خوب ما را از بین می برد.

داستان اجازه می خواهم بخشی از داستان حضرت یوسف را  بازگو کنم تا انشاءالله برسیم به نتیجه بحث. داستان را از آنجا دنبال می کنم که برای همه مردم یقین شد که قرار است هفت سال وفور نعمت باشد و هفت سال خشکسالی. لذا همه به فکر افتادند، همه گندم زیاد کاشتند، همه گندم های کاشته شده را درو کردند، همه گندم ها را ذخیره کردند تا اینکه رسیدند به آغاز هفت سال خشکسالی. در آن هنگام همه مطمئن به انبار گندم هایشان رجوع کردند. حضرت یوسف گندم ها را برداشته و استفاده می کرد. در همین زمان کاهنان معبد هم به انبار گندم هایشان رجوع کردند ولی در کمال تعجب دیدند همه ی گندم هایشان خراب شده است. وقتی علت را سوال می کنند می بینند بله، باید گندم ها را زمانیکه ذخیره می کردند با خوشه ذخیره می کردند و آنها از موضوع اطلاع نداشتند. و این باعث شده در ابتداء هفت سال خشکسالی دستشان خالی بماند.

فرض کنید کاهنان مثلا می گویند حالا چیزی نشده جبران می کنیم. دوباره تلاش می کنیم . که می فرمایند خیر هفت سال وفور نعمت تمام شد. حالا چاره چیست؟ باید چه کنیم؟ هیچ محکوم به شکست هستید و شکست هم خوردند.

ما تا زمانیکه در این دنیا هستیم در دوره هفت ساله ی وفور نعمت هستیم ولی با رسیدن مرگ دنیای خشکسالی آغاز می شود. اگر الان صحیح ذخیره کنیم فردا توشه خواهیم داشت. تنها به زیادی عمل نیست. برعکس ممکن است زیادی عمل خودش باعث ایجاد غفلت بیشتر از نحوه ی ذخیره سازی ما بشود. باید بسیار دقیق و هوشیار بود.

چرا که این نوع غفلت مانند گل خوردن در دقیقه ی نود می باشد. و جای جبران باقی نمی گذارد

فردای قیامت تصور کنید یکنفر را می آورند به دادگاه الهی سوال می شود شما پنجاه سال در دنیا بودی چه عمل نیکی را برای ما آورده ای؟ فرد سرش را بالا گرفته و با افتخار می گوید من قاری قرآن بودم. من قرآن را با صوت زیبا تلاوت می کردم بشکلی که بسیاری با شنیدن صوت قرآن من گریه می کردند. ندا می رسد آنها که برای ما نبود. آنها برای این بود که بگویند زیبا می خواند، برای این بود که جلسه ی بعد جای بهتری دعوت کنند، پول بیشتری بدهند، معروف تر و مشهور تر بشوی. ما نگفتیم چه عمل خوبی داری،  گفتیم چه عمل خوبی برای ما داری. و ندا می رسد این بدون عمل را به سوی آتش دوزخ ببرید.

اهل علم، اهل انفاق، اهل کمک و خدمت به مردم، اهل روضه و جلسه و... همه دستشان خالی است مگر اینکه این اکسیر یعنی اخلاص در عمل در اعمالشان باشد. باید نشستن ما، برخاستن ما، قهر کردن ما، آشتی کردن ما، دشمنی کردن ما، دوستی ما، محبت کردن به همسر و فرزند ما، صبر کردن ما، تحمل مشکلات ما، سازش با مثلا اخلاق بد  همسرمان و... باید همه فقط و فقط برای رضای خدا باشد.

سوال : چرا جدا کردن سر از بدن عمرابن عبدود توسط مولا علی(ع)، انگشتر در نماز دادن مولا و ... باید اینقدر پر رنگ باشد؟ چرا باید از بین آن همه اهدایی های به جبهه یک قلک بچه دبستانی پر رنگ شود؟ چرا نامه یک بچه کوچک روستایی به رزمندگان اینقدر پر رنگ شود؟ بله جواب چیزی نیست جز اینکه این اعمال آن اکسیر اخلاص را داشت.

یک دهه روضه خوانی، سخنران، مداح، سیل جمعیت، خرج، شام و... تا اینکه تمام شده و همه می روند بعد با خبر می شویم مثلا فقط عمل یکنفر قبول شده آن هم کسی که کفش ها را جفت می کرد. چون مطمئن بود نه کسی می بیند. نه کسی بخاطر این کارش با او ارتقاء  می دهد. نه بخاطر این کار مشهور می شود و... فقط برای خدا بخاطر دوستی امام حسین یعنی بنده ی خالص خدا، به میهمانان آقا ابی عبدالله احترام گذاشته، لذا عمل کوچک او ارزش پیدا کرده و شده دستگیر دنیا و آخرتش. شاید هم دستگیر تمام آن سیل جمعیت

اهمیت اخلاص: اینکه در مذمت ریا چقدر صحبت شده است. اینکه پیش شرط قبولی تمام اعمال ما بوده و...دلیل بر اهمیت اخلاص است.

آثار اخلاص در عمل

داشتن این اکسیر آثار بسیار زیادی دارد مانند: خوشنودی خداوند منان و سرانجام خوب و با سعادت فرد.

تقرب به خدا و مورد لطف خدا قرار گرفتن

قبولی اعمال که شرح آن گذشت

رسیدن به بصیرت و حکمت: رسول گرامی اسلام فرموده اند که اگرکسی چهل روز برای خدا اعمالش را خالص کند خداوند چشمه های معرفت را به قلبش جاری می کند.

و آثار بسیار زیاد دیگر که البته با اجازه شما یکی را بیشتر توضیح می دهم.

رسیدن به آرامش:

مثلا خانمی میگه من یک عمر با اخلاق بد همسرم زندگی کردم اما او حالا ازدواج کرده، پدری میگوید یک عمر فرزندانم را بزرگ کردم حالا بلای جونم شده اند، رزمنده ای می گوید ما دست و پایمان قطع شد حالا مسئولین... بله وظیفه مسئولین محفوظ است وظیفه دفاع از حقوق خود و افراد تحت تکفل و برای ما و...هم همینطور اما پشیمان بودن، هرگز.

بسیاری از ناراحتی های ما از اینجا ناشی می شود که مثلا ما به فلانی سلام کردیم جواب نداد، دعوتش کردیم دعوتمان نکرد، کمکش کردیم نامردی کرد، احترام گذاشتیم           بی احترامی کرد و...

اگر ما اعمالمان فقط برای خدا باشد یعنی بدون چشم داشت به چیزی باشد، اگر محبت کردن ما و دشمنی کردن ما برای فقط خدا باشد دیگر از برخوردهای دیگران دچار نگرانی و استرس و.. نمی شویم چرا که می دانیم، ما برای آن خداوندی کار کرده ایم که اولا می بیند دوما عادل است یعنی هیچ کار خوب را نمی خواهد بدون پاداش بگذارد و سوما قادر است و می تواند پاداش بدهد.

اینکه دیگران در قبال خوبی کردن ما چه وظیفه ای دارند مقوله دیگری است. اما ما نباید بخاطر برخورد آنها دچار نگرانی و یا پشیمانی شویم.

خداوند توفیق خالص کردن اعمالمان را به ما عنایت بفرما       آمین یا رب العالمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۲
محمدسعید مسئله گو

قال الله تبارک و تعالی

الذین آمنوا و عمل الصالحات طوبی لهم و حسن ماب            سوره رعد آیه 20


خداوند منان در قرآن کریم می فرماید: خوش به حال کسانیکه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند. می فرماید: و چه سرانجام خوبی در انتظار آنهاست. خداوند مهربان برای تعریف فرد خوشبخت، خوشبختی چنین عبارتی را دارد. در حالیکه ما در غالب موارد از خوشبختی تعریف دیگری برای خودمان ارائه می دهیم.


خوشبختی از نظر ما

تصور کنید یک خانواده پنج نفره ای را که تحصیلات خوبی داشته و به جهت آن از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار باشند و به طبع آن شغل آبرومند با مزایای بسیار خوبی داشته، بدون دل نگرانی و استرس فرزندانشان را بزرگ  و به سامان  برسانند. خودشان عمر طولانی داشته و شاهد چنین زندگی برای فرزندانشان هم باشند.

غالبا ما به چنین خانواده ای، لفظ خوشبخت را اطلاق می کنیم. پس بطور خلاصه ما ملاک های خوشبختی را برای خودمان اینگونه تعریف میکنیم.

کسب علم، مال و ثروت، داشتن فرزند سالم، موقعیت اجتماعی، نداشتن استرس و نگرانی و عمر طولانی و...

لذا در انتخاب ها هم همین ملاکها را مد نظر داریم. مثلا در مقایسه کارشناسی با کارشناسی ارشد، درآمد یک میلیون با دو میلیون، مسئولیت جزئی یا مسئولیت مهم، سلامتی و بیماری و... انتخاب مان مشخص است.

موضوع: بررسی دو اصل برکت و کثرت و ارتباط آن با خوشبختی است

برکت یعنی قرار گرفتن خیر  از سوی خداوند درچیزی و کثرت اشاره به کم یا زیاد بودن چیزی اشاره دارد.

ما به بررسی اجمالی ملاک های مطرح شده با این دو اصل می پردازیمو

علم:

اعم از اینکه علم روز باشد یا علم الهی، کم باشد یا زیاد، دنیایی باشد یا اخروی می تواند منشاء خیر باشد یا منشاء شر. علم زیاد باعث شر زیاد است و علم کم باعث خیر هم زیاد است. ساخت سلاح های میکروبی، بمب اتم و فاجعه هیروشیما و...نمونه علم زیاد باعث شر است. در مقابل تصور کنید فردی به کودکان داخل مهد آموزش روخوانی قرآن می دهد. بچه ها یاد گرفته و یک عمر قرآن تلاوت میکنند و چه بسا قاریان بزرگ از بین آنها تربیت شوند. البته بهترین حالت علم زیاد است که باعث خیرهم باشد مانند کشف واکسن یک بیماری و نجات جان انسانهای بیشمار اما آنچه مد نظر است این است که صرفا فقط کم یا زیاد بودن علم باعث خوشبختی یا بدبختی( در مقایسه با فرد عالم تر) نیست. کثرت علم زمانی با ارزش است که خیر از طرف خداوند در آن قرار گرفته شده باشد. برکت داشته باشد.

مال و ثروت:

گنج قارون را در نظر بگیرید که چگونه باعث هلاکت قارون شد. از طرفی گردنبند حضرت زهرا (س) چگونه باعث خیر و برکت شد. در نظر بگیرید ثروت مندان زیادی که آنقدر خسیس هستند که برای خودشان هم راضی نمی شوند هزینه کنند.

اگر به شما بگویند یک صندوقچه طلا دارید ولی حق استفاده از آن را ندارید. آیا با اینکه بگویند شما صندوقچه طلا  ندارید فرقی دارد؟

داستان مرد خسیسی که خودش را به مردن زد را شنیده اید؟ وقتی بعد ازسه روز به خانه برگشت دید عجب مهمانی بزرگی برای فوتش تدارک دیده اند. همه خوشحال و دیگ ها رو ی اجاق ها، چند نوع خورشت و سیل جمعیت آماده صرف غذا و...  بیچاره با دیدن منظره واقعا سکته کرد و مرد.

اما در نظر بگیرید فردی با ثروت کم مثلا در ماه مبارک رمضان یک جعبه خرما تهیه کرده و بین دو نماز مغرب و عشاء به نماز گذاران داده تا افطار نمایند. باید از خداوند برکت را خواست. برکت یعنی سرچشه خیر باشد برای دنیا و اخرت هم خودمان و هم دیگران.

فرزند:

ابوسفیان فرزندان فرزندان زیادی داشت. یکی از آنها معاویه بود و یکی دیگر یزید بود. از طرفی پیامبر گرامی اسلام یک دختر داشت. دختری که با 18 سال سن ام ابیها لقب گرفت. ام الائمه لقب گرفت. ما متاسفانه شاهدیم پدرانی که فرزندان زیادی دارند همه معتاد و سربار جامعه هستند. یا تحصیل کرده ولی دزدان بیت المال شده اند. پدرانی را هم داریم که فرزندانی را تقدیم خدا کرده اند.

نداشتن استرس و نگرانی:

غصه و نگرانی از نظر ما معمولا به از دست دادن مال، از دست دادن موقعیت اجتماعی، از دست دادن سلامتی، از دست دادن عزیزان و... تعریف می شود. در حالیکه غصه از نظر بزرگان مواردی مانند: توبه شکستن، گناهی را مرتکب شدن، به حرام خواری مبتلا شدن و...  می دانند.

حال باید مصیبت وارد شده را در غالب برکت بررسی کنیم. مثلا بیمار شده ایم یا عزیزی را از دست داده ایم. یکبار این اتفاق ما را به هدف آفرینش انسان یعنی قرب به خدا نزدیک می کند و یکبار ممکن است ما را دور کند. بدیهی است در حالت اول خیر و برکت است و در حالت دوم واقعا مصیبت است. لذا در واقعه کربلا داریم که بی بی زینب (س) فرمودند: ما رایت الا جمیلا

سوال: آیا معصومین خوشبخت بودند؟ از نظر ما بله  و برای همین ما آنها را الگوی خودمان قرار داده ایم. خب آیا مصیبت نداشتند، غصه نداشتند، آیا همگی ثروت زیاد داشتند؟ آیا بیمار نشدند؟ عمر طولانی داشتند؟

عمر طولانی:

بعضی بی سواد و بدون شناخت به دنیا آمده و پس از عمر طولانی دوباره بی سواد و بدون شناخت از دنیا می روند. به نظر می رسد حاصل عمر آنها فقط خوردن یک کامیون برنج و یک وانت روغن بوده است و تمام. ولی در مقابل عمرهای  با برکت را  هم داریم.

دقت بفرمائید: در واقعه ی کربلا آقا ابی عبدالله شهید می شوند، یاران با وفای امام که هر کدام در جای خودش بی همتا بودند شهید می شوند، خیمه ها را آتش می زنند، جریان اسارت پیش  می آید و... تا این قیام با تمام عظمتش به بشریت عرضه می شود. بعد     می بینیم یک طفل شش ماهه می شود معتبر ترین سند مظلومیت قیام کربلا. این چه برکتی است که در شش ماه عمر حضرت علی اصغر خداوند قرار داده است.

نکته:

به این لطیفه دقت کنید. نادانی با تمام جدیت و مشقت داشت با طنابی از یک برج بزرگی بالا می رفت. علت را پرسیدند گفت: مگر خبر ندارید که سر برج حقوق می دهند. این لطیفه خنده دار است. ولی اگر تصور کنیم واقعا حقیقی است چقدر دردناک و ناراحت کننده است. یک روز تمام تلاش، قبول خطر و... بعد بالای برج که رسید متوجه شود منظور از برج چیز دیگری بوده است.

حال تصور کنید فردی نه یک روز بلکه تمام عمرش را در جاده خاکی زندگی زحمت بسیار زیاد کشیده، خطرات فراوان را پشت سر گذاشته به این امید که در پایان راه به خوشبختی خواهد رسید. بعد پس از اینکه به پایان عمر رسید بفهمد منظور از خوشبختی چیز دیگری بوده است.

نتیجه:

بقول شاعر چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. باید در تربیت خودمان، فرزندانمان، در انتخاب همسر برای فرزندان، انتخاب شغل برای فرزندان و اولویت   بندی های ذهنی و رفتاری مان  ابتدا به اصل برکت نمره داد و بعد به اصل کثرت

ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره الحسنه و غنا عذاب النار

پروردگارا به ما توفیق الهی فکر کردن و الهی انتخاب کردن و الهی عمل کردن را عنایت بفرما   آمین یا رب العالمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۶
محمدسعید مسئله گو

بسم الله الرحمن الرحیم

تبریک عرض می کنم عید سعید فطر را و امیدوارم به برکت درک این ماه شریف، درک شبهای بارزش قدر و استفاده از فیوضات این ماه مورد بخشش و رحمت خداوند قرار گرفته و انشالله پاک وارد ماه شوال شده باشیم.

حال باید ببینیم چگونه می توانیم خودمان را رمضانی نگهداریم؟ چگونه میتوانیم دریافتی هایمان را حفظ کنیم؟ تا انشالله عاقبت به خیر شویم.

اگر یکی از دغدغه های ما پاک شدن است، قطعا دغدغه ی بزرگتر از آن پاک باقی ماندن است.

اولین گام: برای شکست دادن دشمن قسم خورده ی بسیار قدرتمند و با تجربه مان یعنی شیطان استعانت از خداوند رحمان لازم است.

باید برای مبارزه با شیطان از خداوند کمک خواست. با ذکر یاد خدا، با توسل به خدا، با توسل به معصومین بویزه امام حاضرمان حضرت ولی عصر ارواحنا فداه

و به این طریق راه پیشگیری از گناه را با حذف فکر گناه داشته باشیم.

روانشناس هندی به نام پرموداباتربیانی دارد با این مضمون که بزرگترین آتش های جهان را می توان با یک فنجان آب خاموش کرد. فقط کافی است زمان را دریابیم و آن زمان شروع جرقه ی آتش است.

آری ما باید بتوانیم با یاد خدا از ابتدا مانع شعله ور شدن آتش گناه شویم. و قبل از اینکه به سراسر زندگیمان سرایت کند او را مهار کنیم.

اما آیا فقط توسل کافی است؟

دومین گام: باید بتوانیم فضای ماه شوال و سایر ایام سال را رمضانی نگه داریم.

اگر در ماه مبارک رمضان سحر خیزی بود، اگرنماز صبح مان اول وقت و یا بصورت جماعت بود، اگر تلاوت قرآن در برنامه های روزانه مان قرار داشت، اگر مراقبت ها در ماه رمضان بیشتر بود و خلاصه اگر همنشینی مان با نیکان بیشتر بود و...باید این روند ادامه داشته باشد و اینگونه نباشد که با اتمام ماه مبارک رمضان پرونده ی ماه مختومه اعلام و دنبال زندگی قبل خودمان باشیم.

سومین گام: باید زمینه های گناه را از بین ببریم.

این در واقع مکمل گام دوم است. یعنی همانطور که برای رشد دانه گیاه لازم است آبیاری شود باید افت زدایی هم بشود تا زمینه رشد فراهم گردد.

باید با شناسایی زمینه های گناه مجدانه در فکر حذف آنها باشیم. اگر ماهواره است، اگر کامپیوتر و اینترنت هست، اگر دوستان خاصی هستند، اگر مجالس خاصی هست، اگر همسایه مان یا نوع تفریح مان هست، اگر رشته ی تحصیلی مان و یا  شغل یا شهر زندگیمان هست و... باید در تلاش تغییر آنها بود.

ما در سرگذشت بزرگان بسیار بسیار داریم که برای حفظ دین خودشان مهاجرت می کردند.

بی رنج گنج میسر نمی شود     مزد آن گرفت که جان برادر که کار کرد.

به عنوان گام بعد: باید بتوانیم ظرفیت های روحی خودمان را بالا ببریم

ظرفیت های جسمی ما رشد پیدا می کند مثلا اول با یک شیشه شیر بعد با یک تخم مرغ و الان فقط با یک پرس کامل غذا سیر می شویم.

قبلا نمی توانستیم پشه را از خودمان دور کنیم  ولی بعدا در کار خانه هم کمک میکردیم و الان مدیریت یک زندگی را عهده دار هستیم.

قبلا بخاطر یک آمپول ساعت ها گریه می کردیم ولی بعدا کمی آسیب می دیدیم تحمل میکردیم و می گفتیم ما مرد شده ایم و الان ممکن هست تا صبح درد را تحمل کنیم ولی کسی را از خواب بیدار نکنیم

به همین صورت باید بتوانیم آستانه تحمل سختی ها را در خودمان البته برای رضای خدا، بالا ببریم. باید بتوانیم برای رضای خدا مقاومت کنیم، صبر کنیم و تلاش کنیم.

کربلا در یک نگاه دوری از وطن بود، سختی بود، تشنگی بود، خون و شهادت عزیزان بود، آتش زدن خیمه ها بود، اسارت بود، دق کردن دختر سه ساله امام حسین بود، سرهای شهدا بر روی نیزه ها بود.

چه چیزی باعث شد ارزشمند بشود چه چیزی باعث شد نام زینب کبری همیشه کنار نام امام حسین بیاید. قطعا چیزی نبود جز تحمل سختی ها برای رضای خدا. چگونه این اتفاق افتاد؟ بدیهی است آنها قبلا توانسته بودند استانه تحمل سختی ها برای رضای خدا را در خودشان تقویت کنند. این بود که باعث شد در تاریخ بشریت الگوی نیکان و صالحان بشوند.

سوال: اگر ما با امام حسین(ع) بودیم البته با شرایط فعلی که ما داریم آیا تمام این سختی ها را تحمل میکردیم؟ آیا اعتراض نمی کردیم که مثلا آقا جان این چه زندگی هست که برای ما درست کرده ای

زمانیکه ما دنیا طلب و دنیا پرست شده ایم، زمانیکه ما با کمتر شدن  تجملاتمان شکایت هایمان شروع می شود. ناشکری هایمان شروع می شود. زمانیکه هدفمان کسب آسایش و آرامش هستیم. و خلاصه زمانیکه تعریف مان از خوشبخت این است که راحت باشیم، آرامش داشته باشیم، استرس نداشته باشیم، ثروت داشته باشیم و تن مان سالم باشد و کاری به اعتقادات مان نداشته باشیم. آیا می توانیم امید داشته باشیم که آستانه تحمل سختی ها برای رضای خدا در ما تقویت شده باشد.

کربلایی شدن و عافیت طلبی مگر با هم جمع می شود.

زمان جنگ تحمیلی رزمندگان احتمال شهادت، اسارت و شکنجه، مجروح شدن و شیمیایی شدن و احتمال مفقودالاثر شدن را می دادند. سختی های جبهه را هم می دیدند ولی برای رضای خدا می رفتند. خانواده ها هم برای رضای خدا راضی می شدند چرا که آستانه تحمل سختی ها بالا بود.

یکی درد و یکی درمان پسندد               یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران      پسندم آنچه را جانان پسندد

گام دیگر نگاه کردن به سرگذشت بزرگان است

با مطالعه سرگذشت امامان و معصومین و پیامبران و بزرگان دینی خواهیم دید که یکی از رازهای موفقیت آنها تحمل زیاد سختی ها برای رضای خدا بوده است.

پیامبر اسلام برای ابلاغ رسالت. امام علی (ع) با چاه. حضرت زهرا(س) و طفل شش ماهه. امام حسن یکجور. امام حسین به شکلی دیگر. حضرت ایوب و صبری که در قرآن از آن یاد شده. حضرت ابراهیم و آتش نمرود و...تا زندگانی حضرت امام خمینی (ره)

کدامیک بدون امتحان سخت شدن و بدون استقامت برای خدا به جایی رسیدند

زندگی کدامیک از آنها با معیارهای خوشبختی که ما برای  خودمان تعریف می کنیم هماهنگ است. بقول شاعر که می گوید: چشم ها را باید شست   جور دیگر باید دید

گام بعد: پیدا کردن جانشین مناسب برای عادات های ناپسند قبل می باشد

با برنامه ریزی صحیح در زندگی، با تفریح های سالم با ورزش با مطالعه های مفید با شرکت در جلسات مذهبی با معاشرت و رفیق شدن با نیکان و...باید جای عادت های ناپسند قبل را پر کنیم

موارد دیگری هم یادآوری شده است مانند دائم الوضو بودن و یاد مرگ و... که البته به مهمترین آنها اشاره شد.

خدایا  توفیق رمضانی باقی ماند را به ما عنایت بفرماید. پروردگارا توفیق عاقبت به خیر شدن را نصیب و روزی همه ی ما بگردان به برکت صلوات بر محمد(ص) و آل محمد(ص).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۶
محمدسعید مسئله گو