تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

بیاد برادر عزیزم شهید محمدمسعود مسئله گو، و همه ی بچه های هم رزمش؛ با تقدیم احترام، داستانهای کوتاه و آموزنده ای که تا کنون نوشته ام را هدیه می‌کنم. بیائیم شهدایمان را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

همین جمعه همزمان با شهادت امام جعفر صادق علیه السلام سالگرد شهات برادر عزیزم، نیز هست

و به همین بهانه

این متن رو که قبلا دیده بودم،  البته با کمی تغییرات به عنوان اولین متن ارسالیم برای شما عزیزان میگذارم،  امیدوارم که از مطالعه ی اون  لذت کافی ببرین.......و بیائیم شهیدان رو یاد کنیم حداقل با ذکر یک صلوات

 



دلنوشته

یه چند وقتیه حال و هوای خوبی ندارم.  نمیدونم  چی شده، حسابی دلتنگم. درعین شلوغی اطرافم،  یه حس تنهائی عجیبی دارم. هرچه به اطرافم بیشتر نگاه میکنم انگار خودمو تنهاتر میبینم بغض گلومو بدجوری فشار میده، می خوام گریه کنم. می خوام داد بزنم....بگم آی خدا

 نمیدونم! واقعا نمی دونم، خدایا خودت کمکم کن، تا شاید این گره از حلقومم باز بشه و بغضم بترکه.

حس غریبیه! 

یه روز از همین روزا که تو همین حس و حال بودم، برای طی مسیری سوار یه ماشینی شدم. غرق در افکار خودم بودم که نوای آشنائی گوشم رو نوازش داد:

سبک بالان خرامیدند و رفتند               مرا بیچاره نامیدند و رفتند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۱۲
محمدسعید مسئله گو

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خدای رحمان را شاکرم، فرصتی پیش آمد تا مجموعه بسیار کوچکم را که مشتمل بر چند داستان کوتاه است، در اختیار دوستان قرار دهم. 

من سعی داشته ام  در این مجموعه به زبان بسیار ساده، پیامهای  مورد نظرم را به رشته تحریر در آورم. به این امید که برای حقیر و سایر عزیزان تلنگری باشد برای بیداری تا بفهمیم قبل از آنکه

                                   تکان مان بدهند  و بر ما بخوانند ...افهم اسمع یا فلان ابن فلان

تا بفهمیم آری آنکه از همه بیشتر مورد بی مهری ما قرار گرفته و نیاز به کمک ما دارد، خود ما هستیم و هزاران هزار افسوس این تراژدی در حالی ورق می خورد که ما تصورمی کنیم عاقلانه و زیرکانه همه چیز را تنها و تنها برای خودمان.....

تقدیم به داداشم مسعود

با همه ی بر وبچه های هم رزمش

اونائیکه آروم خوابیدن تا ما بیدار باشیم

اوناکه عاقلان دیونه و دیونه های عاقل رو

پزشکان بیمار و بیماران پزشک رو

بزرگای بچه و بچه های بزرگ رو

به ما نشون دادن

اونائیکه یادشون امید میده و نامشون افتخار

 

یادشون گرامی

و راهشون مستدام...

 

 و تقدیم به پدر دلسوز،  مادر مهربان، همسر باوفا و فرزند عزیزم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۵
محمدسعید مسئله گو