گر شوی راضی به رفتن یا به زور |
می برند جسم تو را در خاک گور |
خواه راضی باش یا نه فرق نیست |
می شوی همسایه اهل قبور |
خاک بارانت کنند با چشم تر |
دوستانت جمله از نزدیک و دور |
جسم رنجور تو در کنج لحد |
طعمه می گردد برای مار و مور |
بعد چندی استخوانی بیش نیست |
زان همه زیبایی و احساس و شور |
می رسد آنجا به فریادت حسین |
لطف و جود و رحمت آید در ظهور به یاد بیارین لحظه ای رو که مرگ با تمام عظمتش خودشو به ما نشون میده لحظه ای که باب توبه هم بسته میشه، لحظه ایی که نفس ها به شماره میا |