تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

بیاد برادر عزیزم شهید محمدمسعود مسئله گو، و همه ی بچه های هم رزمش؛ با تقدیم احترام، داستانهای کوتاه و آموزنده ای که تا کنون نوشته ام را هدیه می‌کنم. بیائیم شهدایمان را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «سخنرانی» ثبت شده است

قال رسول الله (ص): حب الدنیا راس کل خطیئه

اجازه می خواهم مطالب را با سه مقدمه خدمت شما سروران گرامی تقدیم کنم.


مقدمه اول: بیماران به لحاظی به سه دسته تقسیم می شوند.

1 کسانیکه بخاطر بیماری که دارند احساس درد می کنند. مانند کسی که دندان درد دارد و بدیهی است که دنبال درمان هم برود.

2 کسانیکه بخاطر بیماری که دارند احساس درد نمی کنند و لذا به دنبال درمان هم نمی روند و به درمان هم نمی رسد مگر اینکه شخصی مورد اعتماد به او یادآوری کند. مانند کسی که نزدیک است سکته قلبی کند ولی خودش ابدا نمی داند و به یکباره سکته کرده و از دنیا می رود.

3 کسیکه نه تنها از بیماری که دارد احساس درد نمی کند بلکه لذت هم می برد. چنین شخصی هم به دنبال درمان نمی رود مگر اینکه کسی مورد اعتماد  بیماریش را به او یادآوری کند با این تفاوت که این بار چنین شخصی اگر خواسته باشد به دنبال درمان برود باید با آن لذتی هم که می برده است مبارزه کند. مانند کسی که معتاد است، کسی که به بیماری پر خوری گرفتار شده.

در حالت اول: شخص دنبال درمان می رود چون درد می کشد و این درد او را آزار می د هد. لذا برای رسیدن به آرامش  دنبال درمان می رود

در حالت دوم: به درمان می رسد ولی مشکل چون باید کسی یادآوری کند و بیمار هم به پذیرد تا دنبال درمان  برود.

در حالت سوم: بسیار بسیار مشکل است چون چنانچه عرض شد باید علاوه بر تمام این موارد شخص قادر باشد از لذتی هم که می برده است بگذرد.


مقدمه دوم: علاقه باعث می شود که انسان برای محبوبش هزینه کند چه به لحاظ مالی یا کاری و یا زمانی و...یعنی پول خرج کند یا برایش زحمت بکشد یا مدتها از عمرش را برای او صرف کند و بدیهی است که همین هزینه کردن خود باعث ایجاد وابستگی بیشتر و علاقه بیشتر می شود. از طرفی وابستگی در انتخاب اولویت های فکری و رفتاری ما تاثیر می گذارد. مانند اینکه علاقه بیشتر ما به فرزندمان نسبت به دیگر بچه ها باعث می شود اول به فرزندمان توجه کنیم و بعد به دیگران.


مقدمه سوم: من با اجازه شما امتحان الهی را اینگونه تعریف می کنم 1 داشتن حق انتخاب 2 انتخاب (که البته بر اساس اولویت های ذهنی و عملی ما خواهد بود) 3 فعلی که انجام می دهیم.

سوال: این که حب دنیا بد است صحیح چرا حب دنیا باید سرآمد همه ی خطاها باشد؟ شما تصور کنید در یک مقطع ما می توانیم 1 حق کسی را به نفع خودمان پایمال کنیم 2 می توانیم این کار را نکنیم 3 می توانیم برای رضای خدا از داشته های خودمان انفاق هم بکنیم.

ما می توانیم حب نفس را یا حق الناس را و یا رضایت خداوند را مد نظر داشته باشیم. چنانچه عرض شد علاقه باعث هزینه کردن و هزینه کردن باعث علاقه بیشتر و علاقه بیشتر باعث تاثیر در انتخاب می شود.

علاقه به دنیا باعث عمر صرف کردن برای آن، باعث ثروت اندوزی و باعث سرمایه گذاری در دنیا برای دنیا می شود. چنین فردی مانند بیماری است که نه تنها از بیماری که دارد رنج نمی برد بلکه از آن لذت هم می برد. مانند کسی که در باتلاق فرو رفته و هرچه بیشتر تلاش می کند نجاتش مشکل تر می شود.

خمس نمی دهد می گوید چون از ما مالیات می گیرند. معامله حرام می کند می گوید چون به پولش احتیاج مبرم داشتم، می خواهم برای امر خیر صرف کنم و... چون علاقه قبلا ایجاد شده حالا توجیح می کند تا از علاقه اش نگذرد و لذا در امتحان الهی مردود می شود. چرا؟ چون اولویت رضایت خداوند منان، اولویت اول نیست.


نکته مهم: مرگ و جدایی از دنیا قطعی است. مهم این است که در آن لحظه چه احساسی داشته باشیم یعنی احساس کنیم داریم از داشته های خودمان جدا می شویم یا نه داریم به سوی داشته های خودمان می رویم. این احساس باعث می شود که ما از مرگ فرار کنیم یا او را در آغوش بگیریم تنگ تنگ.

اگر داشته هایمان محدود به این دنیا باشد زمان مرگ ازرائیل مامور جدا کردن ما از داشته هایمان خواهد بود (که البته تنها در واقع در حال انجام امر خداست) و لذا با بغض و کینه به او نگاه کرده و همراه با او خدای نکرده بغض خداوند را که این دستور را صادر فرموده است در دل داشته و بدون ایمان از دنیا می رویم. در حالیکه شخصی ممکن است ازرائیل را مامور نجات از دنیا و رسیدن به اولیاءالله ببیند و آماده از دنیا برود و عاقبت بخیر شود.


سوال: من به ماشین ام، به خانه ام و... دلبستگی ندارم آیا ممکن است حب دنیا داشته باشم؟ مظاهر وابستگی به دنیا می تواند مادی یا غیر مادی باشد. مادی مانند: ماشین و باغ  و لباس و.. که ما را به سوی تجملات و چشم و هم چشمی و... می برد.

اما نوع دیگر آن غیر مادی است مانند:

1 شهوت: هوای نفس و پست و مقام و مانند اینها.

2 خودپرستی: حب زیبایی و حب قدرت و حب شکم یا شکم پرستی.

3 غرور: بخاطر امکانات یا موقعیت اجتماعی یا مثلا بخاطر عبادت حتما دیده اید بعضی ها تا یک بی حجاب می بینند می گویند خدا به حالشان رحم کند اینها فردای قیامت می خواهند چه کنند. بله بی حجابی بد است اما اینکه ما نگران این نباشیم که خودمان فردای قیامت چگونه می خواهیم جواب بدهیم بسیار خطرناک و نابود کننده است.

خداوندا توفیق ترک دنیا پرستی و قبولی در امتحانات الهی را به ما عنایت بفرما

توفیق توبه کردن را قبل از رسیدن مرگ به ما عنایت بفرما به برکت صلوات بر محمد(ص) و آل مطهرش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۹:۱۴
محمدسعید مسئله گو

قال مولانا علی بن ابی طالب (ع): الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا

اجازه می خواهم مطالبم را با طرح دو سوال آغاز کنم.

سوال اول: آیا بیدار شدن پس از مرگ برای ما سودی دارد؟ زمانیکه باب توبه بسته شده و امکان جبران وجود ندارد آیا متوجه شدن سودی دارد؟ زمانیکه قرآن مجید میفرماید الیوم نختم علی افواهم و ... آگاه شدن به درد ما می خورد؟

بدیهی است که جواب منفی است. پس این روایت چه پیام مثبت و کاربردی برای ما دارد.

روایت  می خواهد به ما بگوید: ای انسانها آگاه باشید که بسیاری از شما در خواب غفلت هستند. تا کی؟  تا زمان مرگ. و مراقب باشید که شما جزء آن گروه نباشید که در آن صورت قطعا جزء زیانکاران خواهید بود. یعنی این خطر جدی و تقریبا فراگیر است و با یک موضوع مهم و جدی باید بطور جدی و قوی برخورد کرد.

سوال دوم: چرا با  مرگ بیدار می شویم؟ جدا شدن از  وابستگی های  مزاحم  به انسان رشد  می دهد، کنار رفتن پرده ها و حجاب ها  و... انسان را از خواب غفلت بیدار می سازد. همانطوری که صدای گوشی موبایل در مکان ساکت شنیده می شود اما در فضایی مملو از صداهای مزاحم نمی توان صدای گوشی موبایل را شنید. صدای اذان را کسی می شنود که صدای مشتری را نشنود والا اگر غیر این بود باید همه ی مومنین موقع اذان نماز می خواندند.

زمان مرگ انسان از وابستگی های دنیا، و از متعلقات آن خودش را جدا می بیند و این جدایی یک رشد هست و این رشد انسان را از خواب غفلت بیدار می کند.

لذا در روایات داریم که می فرمایند: خوشا به حال کسی که به مقام موتوا قبل ان تموتوا برسد. یعنی به مقام جدا شدن از وابستگی ها و  در نتیجه بیدار شدن از خواب غفلت برسد قبل از اینگه مرگ به سراغ او بیاید.

به این داستان دقت فرمائید:

دوران کودکی و بازیهای بچه ها را به خاطر بیاوریم. تمام هم و غم ما نتیجه بازی بود و بس . ما فقط توپ را می دیدیم و هدف مان فقط فتح دروازه ی حریف بود. 

اما زمانیکه بزرگتر شدیم، در دبیرستان، سال آخر، تقریبا زمان کنکور با حقایق بزرگتری آشنا شدیم، چرا که آنروی سکه هم تقریبا خودش را به ما نشان میداد.

برای اولین بار احساس می کردیم ما بچه های یک تیم، خودمان با هم البته بصورت انفرادی مسابقه داریم. مسابقه ای بزرگتر و حساس تر، برای آینده، برای انتخاب شغل، همسر، خانه و زندگی و...و به وضوح  می دیدیم

آری زمانیکه ما با بچه های کوچه کناری مان مسابقه می دادیم، بر دوش سنگ زیربنای مسابقه آینده را  نیز به دوش داشته ایم ولی متاسفانه این غفلت بود که سراسر وجود ما را فرا گرفته بود.

و همه ی ما بزودی مشاهده کردیم که روزگار بنا به قابلیت هایمان به هر کدام از ما یک شغل، همسر، فرزند و مسکن و ...و در مجموع یک زندگی را هدیه کرده است، و ما نیز تمام تلاشمان این است که اگر پیروز مسابقه نیستیم، حد اقل از دیگر همکلاسی هایمان عقب نمانیم، واقعا شیطان چگونه ما را فریب داده بود.

اما

افسوس  و هزاران هزار افسوس که شیطان غالبا چند قدم از ما جلوتر است. الآن که مشغول این مسابقه بزرگتر و عاقلانه تر نسبت به مسابقه قبلی می باشیم، در فکر کسب شغل بهتر، منزل بهتر و...تلاش می کنیم تا حداقل از دیگر دوستان عقب نمانیم، نیز شیطان ما را به بازی گرفته است. هنوز درس عبرت نگرفته و همچنان به توپ و دروازه خیره شده ایم.

و از یاد برده ایم که این مسابقه خود نیز بازی کودکانه دیگری است که همه سرگرم آن هستیم و دوباره از یاد برده ایم که در این مسابقه نیز، سنگ زیربنای مسابقه بعدی را بدوش داریم . چگونه، با چه زبانی بگویم هنوز غافلیم.

حتما باید مرگ از راه برسد

عزرائیل این ملک زیبا و مقرب الهی را جلوی دیدگان مان وحشتناک ببینیم تا متوجه شویم باید قبل از رسیدن مرگ از خواب غفلت بیدار شویم.

الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا

مردم خوابند پس هنگامی که می میرند از خواب غفلت بیدار می شوند

خداوندا قبل از رسیدن مرگ و از  دست رفتن فرصت جبران ما را از خواب غفلت بیدار بفرما

آمین یا رب العالمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۸:۲۳
محمدسعید مسئله گو

بسم الله الرحمن الرحیم

مولای ما شیعیان علی (ع) می فرمایند: بالاخلاص یکون الخلاص

اخلاص یعنی: خالص کردن، پاکیزه کردن قصد و نیت و عمل  است از غیر خدا

اهمیت: این موضوع آنقدر اهمیت دارد که شرط قبولی اعمال به حساب می آید و در مقابل آن بحث ریا است که باعث بطلان تمام اعمال به ظاهر نیک خواهد بود.

داستان حضرت یوسف را با هم مرور کنیم. بعد از تعبیر خواب و مسلم شدن هفت سال خشکسالی بعد از هفت سال وفور نعمت همگی به فکر کاشت بیشتر گندم افتادند، همگی گندم ها را جمع آوری کردند، همگی ذخیره کردند و همگی از روند کار راضی بودند تا اینکه آغاز هفت سال فحطی فرا رسید. همگی به انبارها مراجعه کردند اما کاهنان معبد با تعجب دیدند تمام گندم ها خراب شده است. وقتی علت را پیگیری کردند فهمیدند که باید زمان ذخیره کردن گندم ها چه نکاتی را رعایت می کردند که نکرده اند. و بی توشه ماندند. اگر میخواستند جبران اشتباه را هم  بکنند نمی توانستند چون هفت سال وفور نعمت پایان یافته بود. و لذا محکوم به شکست بودند. و شکست خوردند.

چنانچه ما زحمت کشیده، به نظر خودمان کارهای نیک فراوان انجام داده، آنها را ذخیره کرده تا زمان مرگ (آغاز قحطی) ولی زمانیکه قرار است به اعمالمان رسیدگی شود ببینیم اعمالمان را آنگونه که باید ذخیره می کردیم ذخیره نکرده ایم چه چاره ای را می توانیم جستجو کنیم. تصور کنید اگر فلان قاری قرآن را می پرسند چه عملی را برای ما آورده ای می گوید من قرآن با صدای خوش می خواندم. خطاب می رسد آنرا که برای ما نمی خواندی برای ما چه آورده ای و او را روانه ی دوزخ کنند. فلان هیئتی که پول فراوانی را هزینه کرده بوده است. فلان سخنران و مداح، فلان مسئول خیریه، کسی که دائم روضه خوانی داشته، کسی که دائم انفاق میکرده  و... چه جوابی خواهیم داشت. تازه باید بدانیم که اینها اعمال خوب ما هستند و حسابشان از اعمال بد ما به حساب جداست.

این نوع غافلگیر شدن مانند گل خوردن در دقیقه ی 90 می باشد. جای جبران کردن ندارد و باید از الآن به فکر بود.

علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در بیانی با این مضمون می فرمایند: از اکسیری صحبت شده که اگر به مس بزنند او را طلا می کند. می فرمایند من نمی دانم چنین چیزی هست یا خیر ولی من اکسیری را می شناسم که اگر به اعمال کوچکمان او را بزنیم عملمان بزرگ می شود اگر به عمل کم رنگ مان بزنیم پر رنگ می شود تا جائیکه همان عمل کوچک دستگیر دنیا و آخرتمان شود. بعد می فرمایند آن اکسیر چیزی نیست جزء اخلاص.

مثلا می شنویم یک مجلس بزرگی برگزار شده است. سیل جمعیت آمده اند. فلان سخنران، فلان مداح، پذیرایی جمعیت و صرف شام تا اینکه همه می روند بعد می بینیم خداوند فقط عمل کسی که جای درب ورودی کفش ها را جفت می کرده است پذیرفته و بس. همان عمل دستگیر او شده و آخرتش را بیمه کرده است.

زمان جنگ تحمیلی در کنار اهدایی های مردم به صورت کاروانهای بزرگ شاهد بودیم که  قلک یک بچه یا نامه ی فلان دانش آموز مدرسه ابتدایی به رزمندگان الگو قرار می گرفت.

باید محبت کردن ما، دشمنی کردن ما، خدمت کردن ما، عبادت کردن ما، تحمل کردن ما و صبر ما و همه و همه ی اعمال ما اکسیر اخلاص را داشته باشد تا به حساب آید والا در زمان قحطی چیزی به همراه نخواهیم داشت.

آثار اخلاص

 اخلاص آثار بسیار زیادی دارد از جمله خوشنودی خداوند و قبولی اعمال و داشتن سرانجام خوب که کم و بیش به آنها اشاره شد. از دیگر آثار اخلاص بصیرت و حکمت است. از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده است که می فرمایند: مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ. [بحار الأنوار، ج67، ص249 - عدةالداعی، ص‏232 و ...]. یعنی: اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌کند.

  • رسیدن به آرامش: ما می دانیم بسیاری از استرس ها و نگرانی های ما در رابطه با نحوه ی برخورد دیگران با ما است مثلا: دعوتش کردم ولی دعوت نکرد. جلوی پایش بلند شدم ولی بلند نشد. خدمت کردم ولی بی مهری کرد و...اگر ما اعمالمان یعنی سلام کردنمان، دعوت کردنمان، خدمت کردنمان و... همه برای خدا باشد دیگر جای نگرانی نیست. چرا که خداوند اولا میداند و می بیند در ثانی عادل هست و پاداش می دهد و می تواند هم پاداش بدهد. اینکه وظیفه ی انسان ها جواب سلام دادن، جواب خدمت را با خدمت دادن و...امری بدیهی است اما اینکه ما استرس داشته بخاطر اینکه دیگران وظیفه خودشان را انجام نداده اند خیر.

راه رسیدن به اخلاص

  • تقویت توحید و خداشناسی و رسیدن به این باور که موثر واقعی فقط خداست: می دانیم ریشه ریا غالبا یا طمع است در دنیا و مال دیگران، یا ترس از دست دادن و یا ترس از مورد سرزنش واقع شدن و...است.با توکل به خدای قادر توانا و توجه به عجز و ناتوانی خودمان و تمام انسان ها زمینه ریا از بین می رود.
  • تلاوت قرآن کریم: بویژه آیات مربوط به توحید و توجه و تفکر در معانی آن
  • استعاذه: یعنی پناه بردن به خدا از شیطان و ریا و... و کمک خواستن از خداوند برای مبارزه با هوای نفس
  • کم کردن آرزوها: داشتن آرزوهای بلند و دست نیافتنی باعث می شود انسان تا آخر عمر دنبال تحصیل آن بوده و از دیگر چیزها باز بماند
  • اخفای عمل در حد ممکن: باعث دور ماندن از نیت های غیر خدایی شده و رسیدن به اخلاص را آسانتر می کند

توجه دائمی به الگوهایی مانند معصومین و اشخاص برجسته و خاص: جنگیدن مولا علی (ع) با عمربن عبدود و دادن انگشتر از جمله نمونه های اخلاص واقعی است. زمانیکه در هواپیما از امام خمینی سوال می شود چه حسی دارید می بینیم بیانی دارند با این مضمون که حس خاصی ندارم. چون برایشان فرقی ندارد که همه درود بر خمینی بگویند یا مرگ بر خمینی.

ادامه

غالبا اینگونه تحقق نمی یابد  که مثلا از امروز ما نیت کنیم تمام کارهایمان را برای خدا انجام داده و موفق شویم. خیر باید این عادت مشکل اما بسیار بسیار ضروری و خوب را کم کم در خودمان ایجاد کنیم. به عنوان مثال ابتدا یک صدقه برای خدا در خفا، بعد نماز شب برای خدا در خفا، بعد خدمت و... تا جائیکه تمام اعمال و رفتارمان برای خدا خالص شود.

خداوند توفیق خالص کردن نیات و اعمالمان را برای خوش به ما عنایت بفرماید. انشالله.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۹
محمدسعید مسئله گو