تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

داستانهای کوتاه و آموزنده

تلنگر

بیاد برادر عزیزم شهید محمدمسعود مسئله گو، و همه ی بچه های هم رزمش؛ با تقدیم احترام، داستانهای کوتاه و آموزنده ای که تا کنون نوشته ام را هدیه می‌کنم. بیائیم شهدایمان را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

طبقه بندی موضوعی

داستان: برنامه امتحانی

يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۴:۴۸ ب.ظ


بیاد دارم، سالها قبل در دبیرستان، ایام امتحانات، برنامه امتحانی ام  را اعلام کرده بودند تا اینکه من بر اساس آن برنامه ای تنظیم، و شروع به درس خواندن نمودم.

از خاطرم نمی رود، برنامه ام برای روز دوشنبه امتحان جغرافیا را نشان می داد. حقیر با جدیت تمام و سعی فراوان خط به خط کتابم را حفظ کرده بودم. واقعا خنده دار است، حتی به کمک قهوه خوردن شب را نخوابیده، فقط درس می خواندم و درس، به شکلی که از خودم فقط انتظار نمره بیست داشتم و هرگز نمره کمتر من را راضی نمی کرد.

تا اینکه روز دوشنبه برای امتحان، به مدرسه که رفتم متوجه شدم عجب فاجعه ی دردناکی رخ داده است، چرا که بچه های مدرسه همگی کتاب معارف اسلامی دستشان بود و به سختی مشغول مطالعه بودند.

آن روز متوجه شدم تنها من برنامه امتحانی ام را اشتباه یاداشت کرده و جغرافیا خوانده ام. از خاطرم نمی رود که من فقط یک ساعت قبل از امتحان به مدرسه رفته بودم و زمانی که جریان را متوجه شدم آنقدر متحیر و سرگردان بودم که حتی نتوانستم از همان یک ساعت هم درست استفاده کنم.

تا اینکه درس معارف اسلامی را نمره نیاوردم.

با خودم می گفتم، آخر چرا هزار مرتبه بزرگترهای ما به ما گفته اند که درس بخوان، ولی یکبار نگفتند برنامه امتحانیت را با دقت یاداشت کن.

عزیز:

ما در غالب موارد برنامه هایمان را اشتباه یاداشت کرده ایم. پس گرچه بدون لحظه ای آرامش سعی تمام میکنیم، ولی مردودیم.

ما مردودی بخاطر تنبلی را خوب می شناسیم  و مراقب هستیم. گاها تنبل ها را هم سرزنش می کنیم. اما دریغ که چه بسا خود مان نه تنها جزء مردودین، که جزء غافلین هم باشیم.

پروردگارا، ای رحمان و رحیم، به کرمت ما را قبل از فوت فرصت ها به اشتباه هایمان آگاه مان فرما که فردا را قطعا برگشتی نخواهد بود.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۳
محمدسعید مسئله گو

نظرات  (۲)

سلام
خوبی
ازت میخوام بیای تو وبم  چون مطمعنم بهت خوش میگذره 
هر چند کلبه من بس فقیرانست ولی میزبان خوبی برای لبخند زیبات میتونه باشه.
فقط دو خواهش دارم ازت :
اولش اینکه پستامو بخونی ونظرتو در موردشون بدی
دوم اینکه اگه وبمو پسندیدی بازم بیا چون پستام به روزه وبه دوستات هم معرفیم کن
در ضمن اگه مایل به تبادل لین هم بودی برو توقسمت تبادل لینک وبلاگم

پاسخ:
سلام دوست عزیز
از اینکه توفیق شد تبادل لینک داشته باشیم
احساس شادمانی و غزوز میکنم
امیدوارم تلاش هامون مورد رضایت حق قرار بگیره انشالله
سلام بر شما دوست عزیز :

این اتفاق دقیقا در سال سوم راهنمایی برای من هم پیش اومد من هم جغرافی خوندم ولی امتحان دین و زندگی داشتم ولی من صبح که میخواستم سوار اتوبوس بشم متوجه شدم چون کتاب دین و زندگی رو دست دوستم دیدم و داشتم همون جا سکته رو میزدم ولی زود از اتوبوس پیاده شدم و مثل  یوسین بولت شاید سریع تر از اون تا خونه دویدم و شروع کردم به خوندن ، 5 دقیقه قبل از امتحان تاکسی گرفتم و به مدرسه رفتم و به کمک ناظم مدرسه اون امتحان رو با نمره ی 19 پاس کردم.

میدونم حتما پیش خودت میگی که با تقلب منم 19 میشدم ولی جاداره  اونو بهت بگم که به لطف معلم عزیز دین و زندگی که تمام کتاب رو خلاصه کرده بود و نکات مهم رو گفته بود و من هم فقط اون نکات رو خوندم و رفتم سر جلسه.

وقتی داشتم این متن رو میخوندم دقیقا یاد اون لحظه افتادم و بدنم به ارزش افتاد.
پاسخ:
آقا هادی سلام و وقتتون بخیر
ممنونم از ارسال نظرتون
حقیقت جریان این است که برای خودم این اتفاق رخ نداده. نه اینکه خیلی درس خون بودم یا خیلی منظم نه،اما تا به حال اینجوری نشده بود. ولی دیده بودم برای دوستام زیاد رخ داده بود اون هم نه اینکه الزاما در س جغرافیا و معارف باشه.
بیشتر منظورم این بود که نمی شود تمام خطاهامون رو، حق الله و حق الناس و...رو در یک  روز و یک شب جبران کرد.
خوشحالم که نمره خوب گرفتین.
موفق باشید
التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی